بِسمِ اللّه ِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ
رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی
پروردگارا سینهام را گشاده دار، و کار را بر من آسان کن، گره از زبانم بگشاى تا سخنم را درک کنند،
به نام آنکه هستی نام ازو یافت فلک جنبش زمین آرام ازو یافت
خدائی کافرینش در سجودش گواهی مطلق آمد بر وجودش
فلک بر پای دارو انجم افروز خرد را بیمیانجی حکمت آموز
جواهر بخش فکرتهای باریک به روز آرنده شبهای تاریک
غم و شادی نگار و بیم و امید شب و روز آفرین و ماه و خورشید
نگه دارندهی بالا و پستی گوا بر هستی او جمله هستی
علم به عنوان فضیلت و صفتی شریف که ازجمله عوامل و وسایل رسانیدن آدمی به افق فرشتگان مقرب و جوار پروردگار است، آن گاه دارای منزلت و موجب بلندی مرتبه است که به پیرایه پربهای عمل نیز آراسته باشد. این مهم و پناه بردن به پروردگار از علم بی نفع و عمل از مضامین برجسته بسیاری از نویسندگان،سرایندگان و دانشمندان قلمرو حکمت و اخلاق است.
تفاوتهای افراد انسانی در روحیات،اخلاق، سلیقهها، روشها و افکار و تأثیر آن در اختلاف نظریهها و باورها و رفتارها،مورد تردید کسی نبوده ونخواهدبود.این امر از چنان وضوح و روشنی وپذیرش همگانی برخوردار است که نه تنها نیازی به ارائه شواهد و مدارک ندارد، بلکه تصور اولیه آن موجب تصدیق میگردد. و قصد ما نیز این نیست که برای این مسأله دست به گریبان استدلال و برهان براساس آموزه های و حیانی و یا داده های بشری شویم . بنابراین ، بحث و بررسی و ارائه شواهد برای چنین عاملی تنها یادآوری نکاتی است که وجدان عمومی همه انسانها بدان شاهد است؛ونیمنگاه هر فردی به اطراف خود و اندک تأملی در جامعه وکتله های بشری و مشاهده تفاوتهای بنیادین بشری در بینشها، منشها و گرایشهاورفتارهای شان،این نکته را به روشنی به ما میآموزد که ناموس خلقت بشری و سرشت جامعه انسانی با این تفاوتها عجین شده است. اگر چه هر کس با اندک تانی تصدیق خواهد کرد که حجم زیادی از اختلاف افکار و اندیشههای بشری، به هر دلیل خواه وراثتی، محیطی و غیر آن، اجتنابناپذیر است و چه بسا بتوان گفت این طرحی است که خدا درانداخته است، اما برخی از کسانی که به این مهم اذعان دارند، به لوازم و نتایج آن پایبند نیستند. بدین جهت است که افراد گاهی ناخواسته به دنبال این پروژه است که افراد انسانی رابه هرطریق که شده متحدالشکل درباورها،عقاید،نگرشها ورفتارهای شان نمایند. و چنین کوششی برای اتحاد افکار و روحیهها و سلایق و روشهای فکری انسانها، کاری است عبث و ناشی از عدم شناخت صحیح درست انسان . با توجه به این مهم،میتوان نظریهها و برداشتهای مختلف فکری را که برگرفته از این اختلافات است، کم کرد و بدان جهت صحیح داد و به همدیگر نزدیک ساخت، اما ریشهکن کردن آن رویایی بیش نیست. و در این تحقیق مختصر،عزم برآن داریم که درابتدا زانوی ادب درمحضرآیات و روایات گذاریده و دریابییم که خالق و مدبرهستی چه طرح واراده بکارگرفته است.